
بازار خودرو یکی از بارزترین نمونههای شکست در دستیابی به تعادل قیمتی در اقتصاد ایران است. فاصله مزمن بین قیمت کارخانه و قیمت بازار آزاد، نه تنها مصرفکننده را متضرر میکند، بلکه نشاندهنده ناکارآمدی ساختاری در سیاستگذاری صنعتی، انحصار و مدیریت عرضه است. این پدیده از نگاه اقتصاد کلان، نتیجه ترکیب انحصار، عرضه محدود، تقاضای انباشته و تورم مزمن است که تعادل بازار را بهطور دائمی مختل کرده و تکنرخی شدن را ناممکن ساخته است.
به گزارش پایگاه خبری اسب بخار، از منظر اقتصاد کلان، بازار خودرو ایران یک بازار انحصاری چندجانبه (oligopoly) است که در آن تعداد محدودی تولیدکننده عمده، بیش از ۹۰ درصد عرضه را کنترل میکنند. این ساختار انحصاری، که با محدودیتهای وارداتی و سیاستهای حفاظتی تقویت شده، قدرت قیمتگذاری بالایی به تولیدکنندگان میدهد. در چنین بازاری، تولیدکنندگان به جای افزایش تولید برای پاسخ به تقاضا، عرضه را محدود نگه میدارند تا حاشیه سود در بازار آزاد حفظ شود.
این رفتار، که در نظریه بازیهای اقتصادی به «هماهنگی ضمنی» معروف است، باعث میشود عرضه همیشه کمتر از تقاضا باشد و قیمت بازار بهطور مداوم بالاتر از قیمت هزینهمحور کارخانه باقی بماند. نتیجه، ایجاد رانت گسترده برای دلالان و واسطهها است که از تفاوت قیمت سود میبرند و این رانت به نوبه خود به تورم ساختاری دامن میزند.
عرضه قطرهچکانی؛ ابزاری برای حفظ قدرت بازار
یکی از ویژگیهای بارز این بازار، عرضه محدود و قطرهچکانی است. تولیدکنندگان به جای تولید حداکثری برای اشباع بازار، از روشهای پیشفروش محدود، قرعهکشی و فروشهای گاهبهگاه استفاده میکنند. این استراتژی، که در اقتصاد صنعتی به «مدیریت کمبود مصنوعی» معروف است، تقاضای انباشته را حفظ میکند و منحنی تقاضا را به سمت راست نگه میدارد. در نتیجه، حتی اگر قیمت کارخانه ثابت بماند یا اندکی افزایش یابد، قیمت بازار به دلیل کمبود عرضه، رشد بیشتری دارد. این پدیده با نظریه «قیمتگذاری انحصاری» مایکل اسپنس همخوانی دارد که در آن انحصارگر با محدود کردن عرضه، سود خود را حداکثر میکند.
نبود فروش فوری و صفهای دائمی؛ نشانه تقاضای انباشته
در یک بازار رقابتی سالم، فروش فوری و بدون محدودیت باید وجود داشته باشد تا عرضه با تقاضا تعادل یابد. اما در ایران، فروش فوری واقعی وجود ندارد و بیشتر فروشها از طریق پیشفروش با موعد تحویل طولانی یا قرعهکشی انجام میشود. این وضعیت باعث ایجاد صفهای دائمی و تقاضای انباشته چندمیلیونی شده است. از نگاه اقتصاد کلان، تقاضای انباشته مانند یک مخزن بزرگ عمل میکند که هر عرضه محدودی را بلافاصله جذب میکند و قیمت بازار را بالا نگه میدارد. این صفها همچنین به پدیده «رانتجویی» دامن میزنند که در آن منابع اقتصادی به جای تولید، صرف کسب رانت از تفاوت قیمت میشود.
تأثیر تورم مزمن و شوکهای ارزی
تورم بالای ۴۰ درصد سالانه و شوکهای ارزی مداوم، هزینههای تولید را افزایش میدهد، اما تولیدکنندگان به دلیل کنترل قیمت کارخانه توسط دولت، نمیتوانند قیمت را بهطور کامل تعدیل کنند. این محدودیت باعث میشود قیمت کارخانه همیشه عقبتر از تورم بماند و فاصله با بازار آزاد بیشتر شود. از سوی دیگر، مصرفکنندگان به دلیل ترس از افزایش قیمت، تقاضا را جلو میاندازند و این رفتار یا همان «خرید پیشدستانه» تقاضای انباشته را تشدید میکند.
پیامدهای کلان اقتصادی
این دو نرخی بودن نه تنها به ناکارآمدی تخصیص منابع منجر میشود، بلکه بخشی از یارانه انرژی و منابع ارزی را به رانتجویان منتقل میکند. همچنین، با کاهش قدرت خرید خانوارها، تقاضای کل اقتصاد را تحت تأثیر قرار میدهد و به رکود در بخشهای مرتبط دامن میزند. در بلندمدت، این وضعیت سرمایهگذاری در صنعت خودرو را کاهش میدهد و فناوری را عقب نگه میدارد. که هماکنون شاهد این پیامدها در بازار خودرو هستیم.
در پایان میتوان گفت که تکنرخی شدن نیازمند اصلاحات عمیق مانند شکستن انحصار، آزادسازی واردات، افزایش تولید به میزان تقاضا و حذف کنترل قیمت است. تا زمانی که این اصلاحات انجام نشود، فاصله قیمت کارخانه و بازار نه تنها حفظ میشود، بلکه با هر شوک اقتصادی بیشتر هم خواهد شد و بار آن بر دوش مصرفکننده نهایی باقی خواهد ماند. البته که اقتصاد ایران در سالهای گذشته روز به روز از یک اقتصاد آزاد دورتر شده است و بعید به نظر میرسد که بتوان نهادههای آن را به سوی اقتصاد آزاد سوق داد، بماند که با وجود این ساختار اقتصادی هیچ گاه امکان آزادسازی نرخ حداقل دستمزد نخواهیم بود که در پی آن بتواند سایر بازارها را نیز آزاد کرد.
نوشته چرا قیمت کارخانه خودروهای داخلی هرگز به قیمت بازار نمیرسد؟ اولین بار در اسب بخار. پدیدار شد.


















نظر بدهید