
در اقدامی بیسابقه، غول خودروسازی آلمان به دلیل فقدان توجیه اقتصادی، یکی از کارخانههای خود را تعطیل کرد؛ اما اگر این شرکت در ایران بود، با چه سرنوشتی مواجه میشد؟ درس فولکسواگن آلمان به خودروسازی دولتی ایران چیست؟ آیا درکی از این موضوع وجود دارد؟
به گزارش پایگاه خبری اسب بخار، فولکسواگن یکی از کارخانههای خود را تعطیل کرد.
تعطیلی کارخانه معروف درسدن (Transparent Factory) را نمیتوان یک تصمیم مقطعی یا صرفاً مدیریتی دانست؛ این رویداد در واقع نماد ورود صنعت خودروسازی آلمان به مرحلهای تازه از بحران ساختاری است؛ بحرانی که ریشههای آن به همزمانی چند عامل اقتصادی، فناورانه، ژئوپلیتیکی و سیاستگذاری مرتبط میشود.
فولکس، اولین قربانی سیاست سبز اروپا
یکی از اصلیترین دلایل تعطیلی این کارخانه، کاهش محسوس تقاضا برای خودروهای الکتریکی در اروپا است. برخلاف پیشبینیهای خوشبینانه دولتها و خودروسازان، بازار خودروهای برقی با موانع جدی روبهرو شده است. کارخانه درسدن که عمدتاً بر تولید مدلهای الکتریکی متمرکز بود، اولین قربانی این شکاف میان سیاستهای سبز اروپا و واقعیت به شمار میآید.
فشار هزینهای بیسابقه در آلمان
بنابر گزارشها، آلمان دیگر «مکان ارزان تولید خودرو» نیست. به همین علت فولکسواگن نیز با مجموعهای از هزینههای افزایشی همراه شده است که از میان آنها میتوان به هزینه بالای انرژی پس از بحران گاز اروپا، دستمزدهای بالا و قوانین سختگیرانه کار، هزینههای زیستمحیطی و استانداردهای تولید اشاره کرد.
از دست رفتن توجیه اقتصادی تولید
در چنین شرایطی، کارخانههایی با ظرفیت محدود و بهرهوری پایینتر، مانند درسدن، از منظر اقتصادی توجیه خود را از دست میدهند. تعطیلی این کارخانه در واقع اعترافی ضمنی به کاهش مزیت تولید صنعتی در قلب اروپا است.
شوک چین به خودروسازان اروپایی
در این شرایط، نمیتوان از شوک چین به خودروسازان اروپایی یاد نکرد؛ چرا که یکی از عوامل اصلی به حاشیه رانده شدن خودروسازان قاره سبز به شمار میآید. خودروسازان چینی، بهویژه در حوزه خودروهای برقی، به تهدیدی جدی برای برندهای اروپایی تبدیل شدهاند. قیمت تمامشده پایینتر، زنجیره تأمین بومی باتری، حمایت گسترده دولتی، سرعت بالای نوآوری و عرضه محصول، بخشی از مزیتهای رقابتی چین در تولید خودرو به شمار میرود.
از دست رفتن سهم بازار
در حال حاضر، فولکسواگن نهتنها در بازار چین، بلکه حتی در بازار اروپا نیز بخشی از سهم خود را از دست داده است. در چنین فضایی، حفظ تمام کارخانههای داخلی دیگر امکانپذیر نیست و تعدیل ظرفیت اجتنابناپذیر میشود. در این شرایط، کارشناسان اعتقاد دارند که تعطیلی کارخانه درسدن را باید در چارچوب بازطراحی استراتژی کلان فولکسواگن دید. آنها از این تصمیم اهداف دیگری را دنبال میکنند تا بتوانند با بازیابی توان خود، مانع از تعطیلی سایر کارخانهها شوند.
به همین دلیل، فولکسواگن برای احیا، تمرکز تولید در کارخانههای بزرگتر و پربازدهتر، انتقال بخشی از تولید به کشورهای کمهزینهتر و تبدیل برخی سایتهای تولیدی به مراکز تحقیق و توسعه، نرمافزار و فناوریهای آینده را محور فعالیتهای جدید خود قرار داده است. به عبارت بهتر، فولکسواگن میخواهد از یک غول سنتی تولیدمحور به شرکتی چابکتر با تمرکز بر فناوری، پلتفرم و نرمافزار تبدیل شود.
تفاوت دیدگاه
در این شرایط، تصمیم فولکس و تعطیلی یکی از نمادهای خودروسازی آلمان میتواند یک کلاس درس واضح و شفاف برای متولیان خودروسازی ایران باشد. اگر این شرکت در ایران بود، قطعاً اجازه تعطیلی پیدا نمیکرد؛ چون مدیرانش را دولت تعیین میکرد و آنها نمیتوانستند خود را ناتوان نشان بدهند. بنابراین با ابزارهای حمایتی تلاش میکردند که همچنان چراغ کارخانه روشن بماند، اما نتیجه این اقدامات به وضعیت فعلی صنعت خودروسازی کشور منجر میشد.
اینکه فولکس میتواند پس از مذاکره با اتحادیههای کارگری مانع از زیان خود شود، را باید در خصوصی بودن این صنعت دید. قطعاً دولت آلمان هم دوست ندارد که با افزایش فشار افکار عمومی و بیکاری مواجه شود، اما در آنجا جایگاه و وظیفه خود را بهدرستی دانسته و هر یک کار خود را انجام میدهند.
به همین علت، خودروسازی آلمان با زیان انباشته، بدهی به سیستم بانکی و زنجیره تأمین، شکاف وحشتناک بازار، قیمتگذاری دستوری و تعمیق وابستگی مواجه نیست؛ برخلاف ایران که مدام در حال دستوپا زدن است. آلمان بسیار چابک و چالاک مسیرهای تازه پیدا میکند. این هنر مدیریت بخش خصوصی و درک دولت از آن را نشان میدهد؛ خواستهای که در ایران به یک آرزوی محال بدل شده است.
نوشته درس فولکسواگن آلمان به خودروسازی دولتی ایران اولین بار در اسب بخار. پدیدار شد.


















نظر بدهید